هوش مصنوعی:
این متن شعری است که در آن شاعر از زیبایی و جذابیت معشوق خود سخن میگوید و بیان میکند که تنها نگاه پاک میتواند این زیبایی را درک کند. شاعر از عشق و فداکاری خود نسبت به معشوق صحبت میکند و از این که حاضر است حتی در خاک درگاه معشوق فدا شود. او همچنین از قدرت و عظمت معشوق سخن میگوید و این که هر چه معشوق بخواهد، انجام میدهد و هیچ کس نمیتواند از او بیم داشته باشد یا از او شکایت کند.
رده سنی:
16+
این متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعارهها و تشبیههای پیچیده نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربهی ادبی دارد که معمولاً در سنین بالاتر وجود دارد.
غزل ۱۴۲
ای کسوت زیبایی بر قامت چالاکت
زیبا نتواند دید الا نظر پاکت
گر منزلتی دارم بر خاک درت میرم
باشد که گذر باشد یک روز بر آن خاکت
دانم که سرم روزی در پای تو خواهد شد
هم در تو گریزندم دست من و فتراکت
ای چشم خرد حیران در منظر مطبوعت
وی دست نظر کوتاه از دامن ادراکت
گفتم که نیاویزم با مار سر زلفت
بیچاره فروماندم پیش لب ضحاکت
مه روی بپوشاند خورشید خجل ماند
گر پرتو روی افتد بر طارم افلاکت
گر جمله ببخشایی فضلست بر اصحابت
ور جمله بسوزانی حکمست بر املاکت
خون همه کس ریزی از کس نبود بیمت
جرم همه کس بخشی از کس نبود باکت
چندان که جفا خواهی میکن که نمیگردد
غم گرد دل سعدی با یاد طربناکت
زیبا نتواند دید الا نظر پاکت
گر منزلتی دارم بر خاک درت میرم
باشد که گذر باشد یک روز بر آن خاکت
دانم که سرم روزی در پای تو خواهد شد
هم در تو گریزندم دست من و فتراکت
ای چشم خرد حیران در منظر مطبوعت
وی دست نظر کوتاه از دامن ادراکت
گفتم که نیاویزم با مار سر زلفت
بیچاره فروماندم پیش لب ضحاکت
مه روی بپوشاند خورشید خجل ماند
گر پرتو روی افتد بر طارم افلاکت
گر جمله ببخشایی فضلست بر اصحابت
ور جمله بسوزانی حکمست بر املاکت
خون همه کس ریزی از کس نبود بیمت
جرم همه کس بخشی از کس نبود باکت
چندان که جفا خواهی میکن که نمیگردد
غم گرد دل سعدی با یاد طربناکت
وزن: مفعول مفاعیلن مفعول مفاعیلن (هزج مثمن اخرب)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل ۱۴۱
گوهر بعدی:غزل ۱۴۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.