۱۹۰ بار خوانده شده

شمارهٔ ۴۷ - خوان از خون

خوان میفکند کنون مسلمانان
آن خواجه که سگ بر او شرف آرد

خوانی که ز خون آدمی باشد
افطار بدان کسی روا دارد؟

خود کس نرود و گر رود آنجا
دربانش و پرده دار نگذارد

خوانی چه کنی که میزبان او را
هر لقمه هزار بار بشمارد

آن سفره نحس مردریگش بین
کش پیش شدن کسی نمی یارد

وان قرص حقیر چون هلال صوم
کش گرسنگی ز لب همی بارد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۶ - غم خان و مان
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۸ - کیفر مجیرالدین بیلقانی در هجای اصفهان
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.