هوش مصنوعی: شاعر در این متن از نعمت خاطر روشن و پرسشگری خود سخن می‌گوید که همواره با فلک در تعارض بوده است. او اشاره می‌کند که در گذشته پاسخ‌های فراوانی به پرسش‌هایش می‌یافت، اما اکنون به دلیل بخل ممدوحان، حتی یک معنی نیز از آن‌ها دریافت نمی‌کند. شاعر از این تغییر حال گله کرده و طبع سیال خود را در بخل و بی‌آبی پنهان شده می‌بیند.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم انتزاعی و انتقادی است که درک آن‌ها به بلوغ فکری و آشنایی با ادبیات کلاسیک فارسی نیاز دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و کنایه‌های پیچیده ممکن است برای خوانندگان جوان‌تر دشوار باشد.

شمارهٔ ۱۰۱ - یخ بندی طبع

مرا ایزد تعالی خاطری داد
که دایم با فلک بودی عتابم

بمعنی دادن بکر آنچنان بود
که با او کان معنی بدخطابم

بهر وقتی کزاو کردم سؤالی
نهاده بود صد معنی جوابم

کنون از بخل ممدوحان ممسک
غلط بینم همی با او حسابم

چنان پذرفت رنگ بخل کزوی
بصد اندیشه یک معنی نیابم

زدم سردی این مشتی بخیلان
چنین یخ بندشد طبع چوآبم

در ابر بخل و بی آبی نهان شد
دریغا خاطر چون آفتابم
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب: قطعه
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۰۰ - دو خواجه تاش
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۰۲ - خواجه غافل
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.