هوش مصنوعی:
شاعر از دیدن خواجه بر تخت قدرت و غصههای خود میگوید. او آرزو دارد روزی خواجه را در حالی که بر مسند قدرت است، ببیند و خودش نیز به آرزوهایش برسد. شاعر تأکید میکند که هرچند خواجه از او غافل است، اما او از خواجه غافل نیست.
رده سنی:
16+
متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و سیاسی است که درک آن برای سنین پایینتر دشوار است. همچنین، ممکن است نیاز به توضیح بیشتری دربارهٔ اصطلاحات و مفاهیم به کار رفته داشته باشد.
شمارهٔ ۱۰۲ - خواجه غافل
خواجه را دیدی تو تا بنشست بر دیوان ملک
خود خبر داری که من از غصه اش چو نمیزیم؟
او میان دست و آنگه بر سر او من بپای
او زمن غافل ولیکن من از و غافل نیم
آرزو میآیدم روزی که او در منصبش
میکند توقیع و من بریعتمد ذالک ریم
خود خبر داری که من از غصه اش چو نمیزیم؟
او میان دست و آنگه بر سر او من بپای
او زمن غافل ولیکن من از و غافل نیم
آرزو میآیدم روزی که او در منصبش
میکند توقیع و من بریعتمد ذالک ریم
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: قطعه
تعداد ابیات: ۳
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۰۱ - یخ بندی طبع
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۰۳ - سوزیان
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.