هوش مصنوعی: این شعر از سعدی بیانگر عشق و جنون ناشی از آن است. شاعر از آتش عشق و تأثیرات عمیق آن بر دل و جان خود سخن می‌گوید. او از دیدار معشوق و تأثیرات روحانی و عاطفی آن بر خود یاد می‌کند و به این نکته اشاره می‌کند که عشق می‌تواند انسان را از خود بیخود کند و به مرحله‌ای برساند که از خود فراتر رود.
رده سنی: 16+ این شعر دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و تشبیهات پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

غزل ۱۸۶

بگذشت و بازم آتش در خرمن سکون زد
دریای آتشینم در دیده موج خون زد

خود کرده بود غارت عشقش حوالی دل
بازم به یک شبیخون بر ملک اندرون زد

دیدار دلفروزش در پایم ارغوان ریخت
گفتار جان فزایش در گوشم ارغنون زد

دیوانگان خود را می‌بست در سلاسل
هر جا که عاقلی بود اینجا دم از جنون زد

یا رب دلی که در وی پروای خود نگنجد
دست محبت آنجا خرگاه عشق چون زد

غلغل فکند روحم در گلشن ملایک
هر گه که سنگ آهی بر طاق آبگون زد

سعدی ز خود برون شو گر مرد راه عشقی
کان کس رسید در وی کز خود قدم برون زد
وزن: مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن (مضارع مثمن اخرب)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل ۱۸۵
گوهر بعدی:غزل ۱۸۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.