هوش مصنوعی:
این متن عرفانی از زبان فقرا و سالکان راه عشق سخن میگوید. شاعر خود را رهرو فقر و فنّا میداند و از بیخویشتنی و گذشتن از خود برای رسیدن به عشق الهی سخن میگوید. او مخاطب را از پیوستن به این راه برحذر میدارد، چرا که این مسیر پر از رنج و خون جگر است. شاعر با استفاده از استعارههای زیبا مانند «خاک نشین در میخانه عشق» و «تاج سر خورشید بود خاک در ما» به جایگاه والای عارفان اشاره میکند. در نهایت، او سالک را به دنبال کردن صفا و گذشتن از خود دعوت میکند تا بتواند اثر عشق را ببیند.
رده سنی:
16+
متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و استعارههای پیچیده است که درک آنها نیاز به بلوغ فکری و آشنایی با ادبیات عرفانی دارد. همچنین، برخی از عبارات مانند «خون جگر» و «رنج تن» ممکن است برای مخاطبان جوان تر سنگین باشد.
شمارهٔ ۹
ما رهرو فقریم و فنا راهبر ما
بی خویشتنی کو که شود همسفر ما
ای آنکه ز خود با خبری در سفر عشق
زنهار نیائی که نیابی خبر ما
در کار دلم پای منه باک ز جان کن
کاین خانه بود فرش ز خون جگر ما
در کشور فقر آمده مهمان فنائیم
لخت جگر و پاره دل ماحضر ما
رنج تن ما از تب عشقست چه حاصل
از رنج طبیبی که دهد دردسر ما
امشب گذر از گوش کند خون که شب دوش
از چشم روان گشت و گذشت از کمر ما
فاسد شود ار خون به رگ از طبع گرانبار
خار ره تجرید بود نیشتر ما
ما خاک نشین در میخانه عشقیم
تاج سر خورشید بود خاک در ما
موران ضعیفیم ولی ملک سلیمان
با دست درین بادیه پیش نظر ما
ما خسرو فقریم و نپاید سر جمشید
گر سر کشد از خط سر تاجور ما
پی گم مکن ای سالک اگر طالب مائی
کز اشک روان سرخ بود رهگذر ما
دنبال صفا گیر که گر بگذری از چرخ
تا نگذری از خویش نبینی اثر ما
بی خویشتنی کو که شود همسفر ما
ای آنکه ز خود با خبری در سفر عشق
زنهار نیائی که نیابی خبر ما
در کار دلم پای منه باک ز جان کن
کاین خانه بود فرش ز خون جگر ما
در کشور فقر آمده مهمان فنائیم
لخت جگر و پاره دل ماحضر ما
رنج تن ما از تب عشقست چه حاصل
از رنج طبیبی که دهد دردسر ما
امشب گذر از گوش کند خون که شب دوش
از چشم روان گشت و گذشت از کمر ما
فاسد شود ار خون به رگ از طبع گرانبار
خار ره تجرید بود نیشتر ما
ما خاک نشین در میخانه عشقیم
تاج سر خورشید بود خاک در ما
موران ضعیفیم ولی ملک سلیمان
با دست درین بادیه پیش نظر ما
ما خسرو فقریم و نپاید سر جمشید
گر سر کشد از خط سر تاجور ما
پی گم مکن ای سالک اگر طالب مائی
کز اشک روان سرخ بود رهگذر ما
دنبال صفا گیر که گر بگذری از چرخ
تا نگذری از خویش نبینی اثر ما
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۲
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.