۱۵۴ بار خوانده شده

شمارهٔ ۷۷

ساقیا جان جاودانه بیار
صبحدم شد می شبانه بیار

مرغ از ره رسیده ما را
از می و نقل آب و دانه بیار

از خم وحدت آن شراب کهن
ای مدیر شرابخانه بیار

گر چه مستم ولی خراب نیم
یکدو ساغر بدین بهانه بیار

طره دوست در همست و پریش
ای نسیم شمال شانه بیار

آفتابا شب فراق مرا
از دم صبحدم نشانه بیار

پادشاها بحضرت درویش
سر طاعت بر آستانه بیار

ایدل آن دلفریب را دربند
بفسون و دم و فسانه بیار

دست تثلیث را ببر بکنار
پای توحید در میانه بیار

ای مغنی بزن نوای طرب
می و چنگ و دف و چغانه بیار

زن دم از عشق در حیاض و ریاض
ماهی و مرغ در ترانه بیار

سر نه چرخ را بچنبر حال
ای بلند اختر یگانه بیار

ببر از دست صعوه دل و باز
باز لاهوتی آشیانه بیار

چند در پرده ئی درآی ببزم
بچم اندر بر و چمانه بیار

بجهان دل صفا جانی
ای جهانداور زمانه بیار
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۷۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۷۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.