۱۵۶ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۲۳

بتار موی بتی شد سلاسل دل من
ببین بضعف که یکموی شد سلاسل من

کشیده ابروی آن ترک نیم مست کمان
پی شکار دل این مرغ نیم بسمل من

بپرده دیدم و بی پرده در شمائل او
بشکل صورت تصویر شد شمائل من

چه فتنه بود که رفت از مقابل من و باز
نشسته است شب و روز در مقابل من

بزاد عشقم و پرورد و کشت و برد خاک
ندانم از چه بزاد آنکه بود قاتل من

بسوخت ز آتش و خاکسترم سپرد بباد
چه آب بود که از او سرسته شد گل من

خیال مغز بسر دارم و نهفته بپوست
بمغز خشک ببین و خیال باطل من

همیشه در سفرم باز در مقام خودم
که هم ترازوی ما هست برج محمل من

هزار مرحله طی کرده راه مانده هنوز
ز من بپرس که گویم کجاست منزل من

پدید گشت بیک عمر جستجوی که بود
من آنکه میدوم اندر قفاش در دل من

چه پرده بود که روشن نبود دیده دل
ز طلعتی که بود آفتاب محفل من

یکیست شاهد و مشهود و آشکار و نهان
شوید جمع و نمائید حل مشکل من

فنای کون و مکان باشد و بقای صفاست
همانکه پیش تو دریاست هست ساحل من
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۲۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۲۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.