هوش مصنوعی: این متن شعری است که در آن شاعر از عشق و اشتیاق به معشوق سخن می‌گوید. او از ناامیدی و رنج‌های عشق، از دست دادن صبر و عقل در برابر اشتیاق، و از ناعادلانه بودن شرایطی که در آن قرار گرفته است، شکایت می‌کند. شاعر همچنین به مقایسه‌هایی مانند پرتو آفتاب و هلال می‌پردازد و از وضعیت خود در برابر معشوق ابراز ناراحتی می‌کند.
رده سنی: 16+ این متن شامل مفاهیم عمیق عاطفی و فلسفی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و مفاهیم پیچیده‌ی ادبی نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد.

غزل ۲۱۰

خواب خوش من ای پسر دستخوش خیال شد
نقد امید عمر من در طلب وصال شد

گر نشد اشتیاق او غالب صبر و عقل من
این به چه زیردست گشت آن به چه پایمال شد

بر من اگر حرام شد وصل تو نیست بوالعجب
بوالعجب آن که خون من بر تو چرا حلال شد

پرتو آفتاب اگر بدر کند هلال را
بدر وجود من چرا در نظرت هلال شد

زیبد اگر طلب کند عزت ملک مصر دل
آن که هزار یوسفش بنده جاه و مال شد

طرفه مدار اگر ز دل نعره بیخودی زنم
کآتش دل چو شعله زد صبر در او محال شد

سعدی اگر نظر کند تا نه غلط گمان بری
کاو نه به رسم دیگران بنده زلف و خال شد
وزن: مفتعلن مفاعلن مفتعلن مفاعلن (رجز مثمن مطوی مخبون)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل ۲۰۹
گوهر بعدی:غزل ۲۱۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.