هوش مصنوعی: این شعر از سعدی بیانگر درد فراق و عشق نافرجام است. شاعر از رنج دوری و جفای معشوق می‌نالد و احساس ضعف و ناتوانی خود را در برابر این عشق توصیف می‌کند. او از نگاه معشوق و تأثیر آن بر خود سخن می‌گوید و از این که نامش به عاشقی شهره شده، اظهار تأسف می‌کند. در پایان، شاعر به تسلیم خود در برابر عشق و ارادت به معشوق اشاره می‌کند.
رده سنی: 16+ این شعر حاوی مفاهیم عمیق عاطفی و عاشقانه است که درک آن به بلوغ فکری و تجربه‌های عاطفی نیاز دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و مفاهیم پیچیده‌ی ادبی ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

غزل ۲۱۱

امروز در فراق تو دیگر به شام شد
ای دیده پاس دار که خفتن حرام شد

بیش احتمال سنگ جفا خوردنم نماند
کز رقت اندرون ضعیفم چو جام شد

افسوس خلق می‌شنوم در قفای خویش
کاین پخته بین که در سر سودای خام شد

تنها نه من به دانه خالت مقیدم
این دانه هر که دید گرفتار دام شد

گفتم یکی به گوشه چشمت نظر کنم
چشمم در او بماند و زیادت مقام شد

ای دل نگفتمت که عنان نظر بتاب
اکنونت افکند که ز دستت لگام شد

نامم به عاشقی شد و گویند توبه کن
توبت کنون چه فایده دارد که نام شد

از من به عشق روی تو می‌زاید این سخن
طوطی شکر شکست که شیرین کلام شد

ابنای روزگار غلامان به زر خرند
سعدی تو را به طوع و ارادت غلام شد

آن مدعی که دست ندادی به بند کس
این بار در کمند تو افتاد و رام شد

شرح غمت به وصف نخواهد شدن تمام
جهدم به آخر آمد و دفتر تمام شد
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل ۲۱۰
گوهر بعدی:غزل ۲۱۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.