هوش مصنوعی: فرانک دلیر به پیش سپهدار فرخنده شیرگیر می‌آید. سپهدار او را می‌ستاید و از او می‌خواهد که دیگر به میدان جنگ نرود و هویت خود را پنهان کند. فرانک شرح می‌دهد که چگونه از زندان فرار کرده و به لشکر پیوسته است. سپهدار از او می‌خواهد که از جنگیدن دست بردارد، اما فرانک به سمت لشکر می‌رود و جهان‌جوی از میدان جنگ بازمی‌گردد.
رده سنی: 12+ متن دارای مضامین حماسی و پهلوانی است که برای کودکان کم‌سن ممکن است پیچیده باشد. همچنین، اشاره به جنگ و فرار از زندان نیاز به درک بالاتری از مفاهیم دارد.

بخش ۳۸ - هنرنمائی کردن فرانک با شهریار گوید

بیامد به پیش فرانک دلیر
سپهدار فرخنده شیر گیر

چه دیدش فرانک برآمد برش
فرود آمد و بوسه زد بر سرش

سپهدار کردش بسی آفرین
که شاهین به تختت بود تیزبین

دگر رای میدان گردان مکن
چنین آرزو رزم میدان مکن

برو تا نداند کسی زین سپاه
که هستی تو دخت جهان جوی شاه

چو باریم بخشد خداوند ماه
بگیرم سر تخت هیتال شاه

وز آن پس تو را سوی ایران برم
تو باشی سربانوان حرم

ولیکن ندانم ایا گلعداز
که بود این چنین زرد پوش سوار

فرانک بدو گفت ای نره شیر
به من نیز ننمود روی آن دلیر

مرا برد و در زیر بند آورید
سرم را به خم کمند آورید

به نیرو گسستم شب تیره بند
بر شیر کی تاب دارد کمند

برون آمدم من ز زندان اوی
بریدم سر پاسبانان اوی

شب تیره و کس نبد با خبر
همه پاسبانان به خواب سحر

بر اسبی نشستم شب تیره من
برفتم برون از دم انجمن

سپهدار گفتا برون باد گرد
بدین سان مکن باز رای نبرد

فرانک سبک سوی لشکر گرفت
سبک آنکه بردست سر برگرفت

جهان جوی برگشت از آوردگاه
فرود آمدند آن دو شاه سپاه
وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب: مثنوی
تعداد ابیات: ۱۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:بخش ۳۷ - بردن شهریار شنگاوه را به پیش ارژنگ شاه گوید
گوهر بعدی:بخش ۳۹ - بخشیدن جام انجمن نمای با آئینه حکمت ارژنگ شاه به شهریار گوید
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.