هوش مصنوعی: این متن شعری است که در آن شاعر از عشق و دلدادگی سخن می‌گوید و بیان می‌کند که چگونه عشق به معشوق تمام وجودش را فرا گرفته و او را از هر چیز دیگری بی‌نیاز کرده است. شاعر از تحمل سختی‌ها برای معشوق و بی‌توجهی به دنیا و مادیات سخن می‌گوید و تأکید می‌کند که تنها عشق معشوق برایش اهمیت دارد.
رده سنی: 16+ این متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عشقی است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد. همچنین، استفاده از اصطلاحات و تشبیهات پیچیده‌ی شعری ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

غزل ۲۴۰

چه کند بنده که بر جور تحمل نکند
دل اگر تنگ شود مهر تبدل نکند

دل و دین در سر کارت شد و بسیاری نیست
سر و جان خواه که دیوانه تأمل نکند

سحر گویند حرامست در این عهد ولیک
چشمت آن کرد که هاروت به بابل نکند

غرقه در بحر عمیق تو چنان بی‌خبرم
که مبادا که چه دریام (؟) به ساحل نکند

به گلستان نروم تا تو در آغوش منی
بلبل ار روی تو بیند طلب گل نکند

هر که با دوست چو سعدی نفسی خوش دریافت
چیز و کس در نظرش باز تخیل نکند
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل ۲۳۹
گوهر بعدی:غزل ۲۴۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.