۵۲۵ بار خوانده شده

غزل ۲۷۵

نگفتم روزه بسیاری نپاید
ریاضت بگذرد سختی سر آید

پس از دشواری آسانیست ناچار
ولیکن آدمی را صبر باید

رخ از ما تا به کی پنهان کند عید
هلال آنک به ابرو می‌نماید

سرابستان در این موسم چه بندی
درش بگشای تا دل برگشاید

غلامان را بگو تا عود سوزند
کنیزک را بگو تا مشک ساید

که پندارم نگار سروبالا
در این دم تهنیت گویان درآید

سواران حلقه بربودند و آن شوخ
هنوز از حلقه‌ها دل می‌رباید

چو یار اندر حدیث آید به مجلس
مغنی را بگو تا کم سراید

که شعر اندر چنین مجلس نگنجد
بلی گر گفته سعدیست شاید
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل ۲۷۴
گوهر بعدی:غزل ۲۷۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.