۱۷۹ بار خوانده شده

شمارهٔ ۸۲ - ایضاً منه علیه الرَّحمَةِ و الغُفران

ای دل زغنما کم گو، از فقر و فنا دم زن
سلطان حقیقی شو، پا بر همه عالم زن

این ملکت فانی را، با دون طلبان بگذار
در دولت باقی چنگ، چون زاده ی ادهم زن

رب ارنی گویان، در طور تقرب شو
بی واسطه ی جانان، ای موسی جان دم زن

این قالب تن بفکن، این قید روان بشکن
در چرخ تجرد گام، چون عیسی مریم زن

ای رشک ملک روزی، از پرده بیا بیرون
وز عارض گندم گون، راه دل آدم زن

از راه وفا مرهم، بر زخم دل ما، نه
با تیغ بلا بر آن، زخمی زن و محکم زن

جمعیت دل ها را، آشفته اگر خواهی
آشفته نما گیسو، این سلسله برهم زن

مستان محبت را، پیمانه نیارد شور
پیمانه به خاک افکن، بر کشتی و بریم زن

این پند «محیط» از جان، به پذیر که یابی سود
با مهر علی و آل، اندر دو جهان دم زن
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۸۱ - ایضاً غزل: منه تَغَمَّده الله تعالی بِغُفرانه
گوهر بعدی:شمارهٔ ۸۳ - ایضاً منه تَغمّدهُ الله تعالی برحمته
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.