۱۷۲ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۲۵ - منه علیه الرحمة و الغفران

دام ره خلقی شده، بندی که تو داری
افتاده همه کس، به کمندی که تو داری

ای زلف گره گیر، رهایی زتو ما را
مشکل شده از حلقه و بندی که تو داری

بالای خوش سرو، بر افروخته قامت
پست است بر قد بلندی که تو داری

نوشین دهنا، با همه شیرینی شکر
تلخ است بر لعل چو قندی که تو داری

مجمر صفت افروخته دارم همه ی عمر
دل از پی خال چو سپندی که تو داری

هرگز نبود طبع تو را میل به یاران
آه از دل اغیار پسندی که تو داری

آزاده دل آنان که اسیرند، همه عمر
در بند دل آویز کمندی که تو داری

ای عشق جانسوز، زآسایش و راحت
خوشتر بود آسیب و گزندی که تو داری

دلبستگیت با قد جانانه «محیطا»
پیدا است ازین طبع بلندی که تو داری
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۲۴ - و له ایضاً علیه الرحمة و الغفران
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۲۶ - و له ایضاً فی التّشبیب و التّحبیب
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.