۱۹۲ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۸

ای مکان پاسبانانت فراز آسمان
زآسمان تا آستانت از زمین تا آسمان

گر نبودی زهر چشمت فتنه گستردی بساط
ور نبودی نوش خندت امن برچیدی دکان

آسمان خواهد که ره یابد به بام قدر تو
زان سبب بر دوش دارد نردبان از کهکشان

هست بر جاگر جوانی گیرد از سر روزگار
اندرین دوران که هم خانست و هم بختش جوان

چند روزی جای ده بر آستان خود مرا
زآن که کوتاه ست دست آسمان زین آستان
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.