۱۵۶ بار خوانده شده

شمارهٔ ۷

صاحبا شد مدتی تا شاهدان فکرتت
از طلبکاران خود دارند رخ اندر نقاب

شعر تو آب روان است و روانم تشنه است
چون روا داری که باشد تشنه محروم آب

لیک دوش از حامت گفت است طبع دوربین
آن چنان عذری که نتوان رد آن در هیچ باب

گفت معنی های او بکرند و ما نامحرمان
بکراز نا محرمان واجب شمار و اجتناب
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.