۱۶۴ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۲

گفتی که پلی بسازی از بهر خدا
از بهر خدا نه بلکه از بهر نمود

رفتی و دو طاق ساختی برنهری
کان نهر به پل پر احتیاجیش نبود

چون ساخته شد به طالع مسعودت
شد آب از آن نهر و به کلی مقصود

آخر آورد چشمهاش آب سیاه
این پل از بس که در ره آب گشود

دانی به چه ماند پلت ای مردم چشم
دانی که چه باشد پلت ای معدن خود

این پل به پل ابروی من می ماند
زیرا که دو طاق است و از آن جانب رود
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.