۴۵۵ بار خوانده شده

غزل ۳۱۴

مبارکتر شب و خرمترین روز
به استقبالم آمد بخت پیروز

دهلزن گو دو نوبت زن بشارت
که دوشم قدر بود امروز نوروز

مهست این یا ملک یا آدمیزاد
پری یا آفتاب عالم افروز

ندانستی که ضدان در کمینند
نکو کردی علی رغم بدآموز

مرا با دوست ای دشمن وصالست
تو را گر دل نخواهد دیده بردوز

شبان دانم که از درد جدایی
نیاسودم ز فریاد جهان سوز

گر آن شب‌های باوحشت نمی‌بود
نمی‌دانست سعدی قدر این روز
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل ۳۱۳
گوهر بعدی:غزل ۳۱۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.