۲۳۱ بار خوانده شده
شکسته شد دل و شادست جان خسته ی ما
که یار نیست جدا از دل شکسته ی ما
چو روز حشر برآریم سر زخواب اجل
بروی دوست شود باز چشم بسته ی ما
نشست آتش دل چهره برفروز ای شمع
بود که شعله کشد آتش نشسته ی ما
رمید خواب خوش از چشم ما کجاست خیال
که آرمیده شود چشم خواب جسته ی ما
گذشت کوکبه ی صبح وصل و منتظریم
که باز جلوه کند طالع خجسته ی ما
هزار دسته ی گل بسته شد بخون جگر
نظر نکرد بگلهای دسته دسته ی ما
زخاک و خون فغانی هزار لاله دمید
همین بود زرخت باغ تازه رسته ی ما
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
که یار نیست جدا از دل شکسته ی ما
چو روز حشر برآریم سر زخواب اجل
بروی دوست شود باز چشم بسته ی ما
نشست آتش دل چهره برفروز ای شمع
بود که شعله کشد آتش نشسته ی ما
رمید خواب خوش از چشم ما کجاست خیال
که آرمیده شود چشم خواب جسته ی ما
گذشت کوکبه ی صبح وصل و منتظریم
که باز جلوه کند طالع خجسته ی ما
هزار دسته ی گل بسته شد بخون جگر
نظر نکرد بگلهای دسته دسته ی ما
زخاک و خون فغانی هزار لاله دمید
همین بود زرخت باغ تازه رسته ی ما
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.