۲۳۱ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۰

شکسته شد دل و شادست جان خسته ی ما
که یار نیست جدا از دل شکسته ی ما

چو روز حشر برآریم سر زخواب اجل
بروی دوست شود باز چشم بسته ی ما

نشست آتش دل چهره برفروز ای شمع
بود که شعله کشد آتش نشسته ی ما

رمید خواب خوش از چشم ما کجاست خیال
که آرمیده شود چشم خواب جسته ی ما

گذشت کوکبه ی صبح وصل و منتظریم
که باز جلوه کند طالع خجسته ی ما

هزار دسته ی گل بسته شد بخون جگر
نظر نکرد بگلهای دسته دسته ی ما

زخاک و خون فغانی هزار لاله دمید
همین بود زرخت باغ تازه رسته ی ما
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.