هوش مصنوعی:
شاعر در این متن از عشق و رنجهای ناشی از آن سخن میگوید. او از دیدار معشوق و مستی با می و معشوق یاد میکند، اما از درد دوری و بیخبری دل نیز مینالد. شاعر از غیرت و ناتوانی در تحمل دیدار معشوق با دیگران میگوید و از رنجهای عشق در خلوت سخن میراند. در نهایت، او از عاشق بیچارهای میگوید که آرزوی بلندی دارد اما دستش کوتاه است و دیگر نمیتواند در سایهی گل معشوق فغان کند.
رده سنی:
16+
متن دارای مضامین عاشقانهی عمیق و رنجهای عشق است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از مفاهیم انتزاعی و ادبیات کلاسیک نیاز به سطحی از بلوغ فکری دارد.
شمارهٔ ۲۳
بهر سرچشمه کان آرام جان زد خرگهی آنجا
بعشرت با می و معشوق بنشیند مهی آنجا
نه دل آگه شود کز دیدنش چون میشود حالم
نه از غیرت توانم دید با این آگهی آنجا
که میداند که چونم میکشد در خلوت آن بدخو
چو هرگز از عزیزان نیست با من همرهی آنجا
نیازی میکنم عرض و برون میآیم از بزمش
نخواهم تا قیامت ساختن ماتمگهی آنجا
در آن نظاره کز هر ذره آتش در جهان افتد
ندارد عاشق بیچاره یارای رهی آنجا
که میداند که چون آمد برون از گلشنش عاشق
تمنای بلندی بود و دست کوتهی آنجا
دگر در سایه ی دیوار آن گل از چه رو آرد
فغانی چون ندارد قیمت برگ کهی آنجا
بعشرت با می و معشوق بنشیند مهی آنجا
نه دل آگه شود کز دیدنش چون میشود حالم
نه از غیرت توانم دید با این آگهی آنجا
که میداند که چونم میکشد در خلوت آن بدخو
چو هرگز از عزیزان نیست با من همرهی آنجا
نیازی میکنم عرض و برون میآیم از بزمش
نخواهم تا قیامت ساختن ماتمگهی آنجا
در آن نظاره کز هر ذره آتش در جهان افتد
ندارد عاشق بیچاره یارای رهی آنجا
که میداند که چون آمد برون از گلشنش عاشق
تمنای بلندی بود و دست کوتهی آنجا
دگر در سایه ی دیوار آن گل از چه رو آرد
فغانی چون ندارد قیمت برگ کهی آنجا
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.