۲۰۳ بار خوانده شده

شمارهٔ ۳۶

گر بشمشیر جفا پاره کنی سینه ی ما
همچنان مهر تو ورزد دل بی کینه ی ما

رقم مهر و مه از سینه ی افلاک رود
نرود نقش خیال تو زآئینه ی ما

قطره یی بودی و دلها همه جویای تو بود
شبچراغی شده یی باش بگنجینه ی ما

جای آنست که خون سرزند از چشم حسود
بسکه پر شد دلش از کینه ی دیرینه ی ما

یا رب این نغمه که پرداخت که ابریشم عود
آتش انداخته در خرقه ی پشمینه ی ما

در صف طاعت اگر تیغ کشد غمزه ی تو
خون بجیحون رود از مسجد آدینه ی ما

برنیاید نفس گرم فغانی امروز
در خمارست مگر از می دوشینه ی ما
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.