هوش مصنوعی: شاعر در این متن از دردها و رنج‌های خود می‌گوید و از نادیده گرفته شدن و قضاوت ناعادلانه دیگران شکایت دارد. او آرزوهای بی‌حد و حصر خود را بیان می‌کند و از نرسیدن به خواسته‌هایش اظهار ناراحتی می‌کند. همچنین، شاعر به مستی و هشیاری اشاره می‌کند و از این که کسی او را از شر ناسزاها نجات نمی‌دهد، گلایه می‌کند.
رده سنی: 18+ متن شامل مفاهیم عمیق عرفانی و اجتماعی است که درک آن‌ها به بلوغ فکری نیاز دارد. همچنین، اشاره به مستی و شراب ممکن است برای مخاطبان کم‌سن‌وسال نامناسب باشد.

شمارهٔ ۳۵

وبال گشت گل باده بر پلاس مرا
که هر که دید بدی گفت در لباس مرا

اساس قصر بهشتم چگونه راست شود
چو صرف میکده ها میشود اساس مرا

همینقدر که نمک بر جراحتم نزنند
بود زمردم آسوده التماس مرا

هوای همنفسم بود چون ستم دیدم
کنون زسایه ی خود میشود هراس مرا

زمزرع فلکم خوشه یی نشد حاصل
چرا بسینه نباشد زغصه داس مرا

شراب خورده و مستم، کجاست هشیاری
که در پناه خود آرد زشر ناس مرا

مکن بعقل فغانی قیاس چاره ی من
چو در دلست تمنای بیقیاس مرا
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.