۲۰۶ بار خوانده شده

شمارهٔ ۴۲

مدامت چهره گلگون از شراب لاله گون بادا
ترا خوبی و ما را گرمی مهرت فزون بادا

زجامت جرعه یی کز لعل نوشین چاشنی گیرد
گرفتاران دل را شعله ی داغ درون بادا

چو بگشایی لب از بهر سکون اضطراب من
زلعلت هر تبسم سحر و هر گفتن فسون بادا

فغان و ناله ی من کز دل محزون برون آید
بگوشت خوشتر از صوت و صدای ارغنون بادا

دلی کز حلقه ی زلف تو آزادی هوس دارد
گرفتار بلا و بسته ی قید جنون بادا

نمیگویم که دل از خار خار غیر خالی کن
همین گویم که خارت از دل غیری برون بادا

بعزم خانه ی چشم فغانی چون قدم مانی
دل روشن چراغ راه و شوقت رهنمون بادا
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.