۲۰۰ بار خوانده شده

شمارهٔ ۴۴

خدا را صاف کن با ما دل بی کینه ی خود را
مدار از خاکساران در غبار آیینه ی خود را

دلم گنجینه ی رازست و بر لب مهر خاموشی
که پیش غیر نگشایم در گنجینه ی خود را

نخواهد غنچه ی بختم شکفت ایشاخ گل بیتو
اگر صد چاک سازم چون گریبان سینه ی خود را

امام شهر اگر کیفیت بزم تو دریابد
زمین تاک سازد مسجد آدینه ی خود را

بیکدم شادمانی از بلا آسوده نتوان شد
چو خواهم یاد کرد آخر غم دیرینه ی خود را

دلا امروز اگر خوش حالتی داری غنیمت دان
مبین ناکامی فردا و کام دینه ی خود را

اگر یابد فغانی یکسر مو بویی از مستی
بسوزد در حضورت خرقه ی پشمینه ی خود را
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.