هوش مصنوعی: این شعر از درد و رنج عشق و جدایی از یاران سخن می‌گوید. شاعر بیان می‌کند که در سفر زندگی، هر شهر و یاری تنها داغی بر دل او گذاشته است. با وجود دوری از دیار، این حالت او را به شهرهای دیگر می‌کشاند. او ترجیح می‌دهد که یارانش به کسی دیگر نپیوندند، زیرا زمانه سرانجام آنها را از هم جدا می‌کند. شاعر همچنین اشاره می‌کند که این سرگشتگی نه از گردش روزگار، بلکه از بتان (معشوقان) است که او را آواره کرده‌اند. در پایان، او از کوی بتان با اشک و فغان می‌گذرد و از بی‌آبرویی‌هایی که در این راه متحمل شده است، سخن می‌گوید.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عمیق عاطفی و عاشقانه است که ممکن است برای کودکان و نوجوانان کم‌سن‌وسال قابل درک نباشد. همچنین، موضوعاتی مانند درد و رنج عشق و جدایی نیاز به بلوغ عاطفی دارد.

شمارهٔ ۵۵

نشد جز درد و داغ عشق حاصل در سفر ما را
که از هر شهر و یاری ماند داغی در جگر ما را

اگر چه می رویم از دست شوخی زین دیار اما
همین حالت دهد رو باز در شهر دگر ما را

همان بهتر که یاران با کسی دیگر نپیوندیم
که دوران می کند آخر جدا از یکدگر ما را

نه ما داریم این سرگشتگی از گردش گردون
بتان دارند زینسان کوبکو و در بدر ما را

فغانی اشک ریزان از سر کوی بتان مگذر
که بس بی آبرویی می رسد زین رهگذر ما را
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.