هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عرفانی از زبان عاشقی سوخته بیان می‌شود که از بی‌اعتنایی معشوق شکایت دارد. شاعر از نبود مرهم بر زخم‌هایش، طوفان خون شهیدان عشق و کشیده شدن دل به کفر توسط معشوق می‌گوید. در نهایت، شاعر معشوق را به دلیل بی‌تفاوتی به ناله‌هایش سرزنش می‌کند.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه، استفاده از استعاره‌های پیچیده و اشاره به مفاهیمی مانند کفر و شهیدان عشق، درک این شعر را برای مخاطبان زیر 16 سال دشوار می‌سازد.

شمارهٔ ۵۷

دهی حیات ابد این دم از تو نیست عجب
به یک کرشمه کشی این هم از تو نیست عجب

ز من که سوخته ام عیش و خرمی عجبست
تو شادزی که دل خرم از تو نیست عجب

هزار بار نمک بر جراحتم زده یی
یکی اگر بنهی مرهم از تو نیست عجب

دگر ز خون شهیدان عشق طوفانست
چنین هزار درین عالم از تو نیست عجب

چنین که در خم زنار می کشی دل ما
بکفر اگر بشود محکم از تو نیست عجب

مدام مست شراب غروری ای خواجه
اگر ز دست دهی خاتم از تو نیست عجب

بر آر ناله فغانی و خون ببار از چشم
تو خانه سوخته یی ماتم از تو نیست عجب
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.