هوش مصنوعی: شاعر در این متن از درد و رنج درونی خود می‌گوید که دل و جانش را در خطر انداخته است. او از عشقی سوزان سخن می‌گوید که حاضر است برای آن بسوزد و قید تن را رها کند. همچنین، او به ستایش معشوق و فداکاری در راه او می‌پردازد و از رقیبان می‌خواهد که مزاحمش نشوند. در پایان، اشاره‌ای به جدایی یا مرگ معنوی دارد که گویی معشوق از این جهان رفته است.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عاشقانه و عرفانی عمیق است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و احساسی دارد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند رنج درونی، فداکاری و جدایی ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر سنگین یا نامفهوم باشد.

شمارهٔ ۵۸

من از سوز جگر دارم دل و جان در خطر امشب
بخواهم سوخت زین آتش که دارم در جگر امشب

برا از قید تن ای جان اگر آسودگی خواهی
تو هم این جامه ی ناموس را در بر بدر امشب

سزد گر بر چراغ هستی خود دامن افشانم
که شمع طلعت آن ماه دارم در نظر امشب

سر جان باختن دارم به پایش همچو پروانه
ز مجلس ای رقیب این شمع را بیرون مبر امشب

نمی آید برون اینک فغانی از سر کویش
همانا از جهان دیگرش شد آبخور امشب
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.