۲۰۲ بار خوانده شده

شمارهٔ ۵۹

دل از نظاره ی آن گلعذارم گلشنست امشب
چراغ از روغن بادام چشمم روشنست امشب

سپندم خوشه ی پروین و شمع مهر همزانو
مه نو پاسبان و زهره ام چوبک زنست امشب

وصالم هست اما زهره ی بوس و کنارم نیست
گلم در خوابگاه و خار در پیراهنست امشب

گذشت از کاوکاو غمزه سیل خونم از دامن
بچشمم آنچه مژگان بود گویا سوزنست امشب

گل افشانی چشمم بین که بازاز گریه ی شادی
برم از ارغوان و لاله خرمن خرمنست امشب

دل صد پاره ام کز برق دیدارست در آتش
نه مشت پاره ی الماس کوه آهنست امشب

سپند آتش خویشم، مبادا بنگرد چشمی
ز بخت نیم بیدار آنچه در دست منست امشب

فغانی قصه کوته ساز تا روشن نگردانی
که با دیوانه مهتابی مقیم گلخنست امشب
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۶۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.