۱۴۶ بار خوانده شده

شمارهٔ ۶۸

هرگز به ازین پسر نبودست
نازکتر ازین بشر نبودست

از عمر چه کام دیده باشد
دستی که در آن کمر نبودست

بس وحشی و شرم روست پیداست
کز خانه رهش بدر نبودست

دانست غمم بیک اشارت
معشوق بدین نظر نبودست

چون ماند معلمش همانا
کز حسن ویش خبر نبودست

از دیدن عاشقان چه رنجد
گر خود سخنی دگر نبودست

در عشق شکرلبان فغانی
کس از تو خرابتر نبودست
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۶۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۶۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.