هوش مصنوعی:
این متن شعری است که از دردها و ناکامیهای عاشقانه و ظلمهای دنیا سخن میگوید. شاعر از جفا، بیوفایی، و دردهای عشق شکایت دارد، اما در عین حال به مهر و وفا امیدوار است. همچنین، اشارههایی به ناامیدی از درمان دردها و کنارهگیری از آرزوهای دنیوی دارد.
رده سنی:
16+
متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربهی احساسی بیشتری دارد. همچنین، برخی از مضامین مانند ناامیدی و جفا ممکن است برای مخاطبان جوانتر سنگین باشد.
شمارهٔ ۷۲
آنکه از لوح جفا نوک قلم باز گرفت
زین دعا گوی چرا لطف و کرم باز گرفت
مژده ی مهر و وفا می دهم یار مدام
خود ندیدم که دمی جور و ستم باز گرفت
حال آن خسته چه باشد که طبیبش بعلاج
خواست صدره بنهد پیش، قدم باز گرفت
من همانروز ببستم نظر از آب حیات
که فلک درد می از ساغر جم باز گرفت
در بیابان مکافات یکی ده بدرود
هر که یک دانه ز مرغان حرم باز گرفت
می رسد گل که کند صد طبق لعل نثار
گر بهار از قدم سبزه درم باز گرفت
قلم شوق فغانی ورقت کرد سیاه
چند روزی که ازین صفحه قلم باز گرفت
زین دعا گوی چرا لطف و کرم باز گرفت
مژده ی مهر و وفا می دهم یار مدام
خود ندیدم که دمی جور و ستم باز گرفت
حال آن خسته چه باشد که طبیبش بعلاج
خواست صدره بنهد پیش، قدم باز گرفت
من همانروز ببستم نظر از آب حیات
که فلک درد می از ساغر جم باز گرفت
در بیابان مکافات یکی ده بدرود
هر که یک دانه ز مرغان حرم باز گرفت
می رسد گل که کند صد طبق لعل نثار
گر بهار از قدم سبزه درم باز گرفت
قلم شوق فغانی ورقت کرد سیاه
چند روزی که ازین صفحه قلم باز گرفت
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۷۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۷۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.