۱۵۱ بار خوانده شده

شمارهٔ ۸۳

باده ی صافم خلاص از آب حیوان کرده است
فتوی پیر مغان کار من آسان کرده است

بارها دل باز آوردم ز دام میفروش
تانگه کردم دگر خود را پریشان کرده است

ایکه می گویی چرا جانی بجامی می دهی
این سخن با ساقی من گو که ارزان کرده است

چون به یک ساغر نشاند آتش من ای حکیم
بی سرانجامی که در خمخانه طوفان کرده است

ای که گریان سر نهی پیش صراحی هوشدار
کاین بط چینی فراوان خانه ویران کرده است

قایلم بر وعده ی فردا که در تفسیر آن
هست تأثیری که کافر را مسلمان کرده است
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۸۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۸۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.