۱۲۸ بار خوانده شده

شمارهٔ ۹۱

بیمار ترا دیده ی نمناک همانست
پرهیز مکن کاین نظر پاک همانست

از گریه سواد بصرم شسته شد اما
نقش تو در آیینه ی ادراک همانست

کوه ستمم در دل ماتمزده باقیست
خار و خسکم در جگر چاک همانست

شد سلسله ی گردن شیران رگ جانم
پیوند بران حلقه ی فتراک همانست

هر چند که خوبان نظر مهر نمایند
با اهل نظر کینه ی افلاک همانست

صد بحر فرو رفت و لبی تر نشد آنجا
شد زیر زمین پر گهر و خاک همانست

با آنکه جهانسوز بود آه فغانی
در بستر خوابش خس و خاشاک همانست
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۹۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۹۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.