۱۱۴ بار خوانده شده

شمارهٔ ۹۲

صد شعله ی آه از دل هر گوشه نشین خاست
آه این چه بلا بود که از خانه ی زین خاست

آشفته و کاکل بسر دوش فگنده
گویا که همین دم ز پریخانه ی چین خاست

دشمن چه فسون خواند که آن شمع دل افروز
بنشست چو شاخ گل خندان و حزین خاست

هر چند کزین صف شکنان گوشه گرفتم
از جای دگر سخت کمانی ز کمین خاست

در خاتم فیروزه ی شیرین چه حلاوت
چون زهر جداییش هم از زیر نگین خاست

سر زد ز دلم صد بته ی صبر بیندیش
زین تلخ گیاهی که ازین شوره زمین خاست

هر بار که شمشیر ترا دید فغانی
آنگونه برآشفت که مویش ز جبین خاست
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۹۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۹۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.