۱۲۴ بار خوانده شده

شمارهٔ ۹۳

خونین جگران را چه غم از ناز و نعیمست
عاشق که بود جرعه کش دوست ندیمست

قانون طرب ساز گداییست وگرنه
بس نغمه ی دلسوز که در پرده ی سیمست

بس نقش نو از پرده برون آمد و بس رفت
دل شیفته ی اوست که در پرده مقیمست

خوبی که نهد گوش بگفتار بد آموز
در سلک وفا نیست اگر در یتیمست

بلبل چو گلی دید همان لحظه فرو برد
آشفتگی صاحب بستان ز نسیمست

در قاعده ی بوالهوسان فایده یی نیست
اکسیر سعادت سخن تلخ حکیمست

حسن عمل ما نبود قابل احسان
امید عنایت همه بر خلق کریمست

طاعت نپسندی و شفاعت نپذیری
رحمی که دل یکجهت از غصه دو نیمست

شاهین تو در خون دلم پنجه فرو برد
وین شیفته غافل که به دست چه غنیمست

هرچند بلا بیش قویتر دل درویش
آنراست فغانی الم و ضعف که بیمست
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۹۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۹۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.