هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از عشق و اندوه خود می‌گوید. او از گل‌ها و لاله‌ها یاد می‌کند که خانه‌اش را پر کرده‌اند، اما دلش از غم و اشک پر شده است. عشق به معشوق چنان او را مست کرده که چشم و دلش از عشوه‌های او پر شده. شاعر از بی‌قراری عاشقان می‌گوید و اینکه چگونه عشق، عقل و دین را از مردم ربوده و دنیا را پر از دیوانگان کرده است. او از شب‌های پر از درد و رنج می‌نالد و می‌گوید که امروز چاره‌ای جز نوشیدن پیمانه‌ی غم نیست.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عاشقانه و اندوه‌بار موجود در شعر ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و نمادهای پیچیده‌ی ادبی نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد.

شمارهٔ ۹۹

باز امشبم ز لاله و گل خانه پر شدست
وز آب دیده کلبه ی ویرانه پر شدست

چندان بنرگس تو نظر باختم که باز
چشم ودلم ز عشوه ی مستانه پر شدست

عاشق چگونه یک نفس آشنا زند
چون مجلس از حکایت بیگانه پر شدست

چون ذره عاشقان نگرانند، شمع من
رخساره برفروز که پروانه پر شدست

شبها بزخم تیغ نرفتم ز کوی تو
امروز چاره نیست که پیمانه پر شدست

از بسکه جاودان تو بردند عقل و دین
روی زمین ز مردم دیوانه پر شدست

این حال کس نیافت فغانی مگر بخواب
مستی مکن که شهر ز افسانه پر شدست
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۹۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۰۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.