۱۱۴ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۰۳

دوا خواهم ز تو ادراکم اینست
هلاک آن لبم تریاکم اینست

یکی بند قبا بگشا ای گل
دوای سینه ی صد چاکم اینست

ترا در بر کشم یا کشته گردم
تمنای دل بیباکم اینست

بروز آرم شبی با چون تو ماهی
مراد از انجم و افلاکم اینست

همه حرف تو روید بر زبانم
چه گویم چون در آب و خاکم اینست

بسوزان جان من هر جا که باشی
بگو من آتشم خاشاکم اینست

اگر زهرم چشانی ای دل افروز
مراد از لعل تو تریاکم اینست

گهی سوزد دلت بهر فغانی
نشان آه آتشناکم اینست
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۰۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۰۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.