۱۲۵ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۰۴

پیش ما خاطر شاد و دل غمناک یکیست
حال آسوده و درد جگر چاک یکیست

برگ عیش دگران روز بروز افزونست
خرمن سوخته ی ماست که با خاک یکیست

در گلستان جهانم اثر عیش نماند
همچنان به که گلش با خس و خاشاک یکیست

ما که از خویش گذشتیم چه هجران چه وصال
مردن و زیستن مردم بیباک یکیست

آنچنانم که جفای تو ندانم ز وفا
زهر پیش من دیوانه و تریاک یکیست

صدق ما با تو درستست چو آیینه و آب
عاشقانرا دل صاف و نظر پاک یکیست

راحت و رنج فغانی ز خیال من و تست
راست بین باش که نیک و بد افلاک یکیست
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۰۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۰۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.