هوش مصنوعی: این متن شعری عاشقانه و غمگین است که در آن شاعر از درد عشق و جدایی می‌نالد. او از معشوق خود می‌خواهد که از دل تنگ او بیرون آید و در محنت‌سرا ننشیند. شاعر خود را پروانه‌ای می‌داند که به دور شمع عشق می‌گردد و از تیزی زبان معشوق شکایت دارد. او از بی‌تفاوتی معشوق و بیگانگی دلش گلایه می‌کند و بهبودی خود را در گرو بوی معشوق می‌داند. در پایان، شاعر از جولان‌گاه شیرین سواران می‌گوید و دل‌تنگی خود را برای یاران تبریز بیان می‌کند.
رده سنی: 16+ این متن دارای مضامین عاشقانه و غمگین است که ممکن است برای کودکان و نوجوانان کم‌سن‌وسال قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و تشبیه‌های پیچیده در شعر نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد.

شمارهٔ ۱۰۵

برویم میشوی خندان و چشمم از تو خونریزست
در آب و آتشم میافگنی باز این چه انگیزست

نداری تاب درد من برون آی از دل تنگم
درین محنت سرا منشین که بس جای بلاخیزست

مرا پروانه ی خود خوانده یی طعنم مزن چندین
زبان تیزی چه حاجت شمع من چون آتشم تیزست

چه حاصل چاره سازی چون بعاشق در نمی آیی
چه سود از آشنایی چون دلت بیگانه آمیزست

من بد روز بهبودی ندارم ورنه از بویت
صبا عنبرفشان گشت و نسیم صبح گلبیزست

مسیحا خسته گردد گر تو از دستش کشی دامن
من دیوانه را از ناز کشتی این چه پرهیزست

همه چیز تو محبوبانه و عاشق کشست اما
قیامت در قبای چست و تک بند دلاویزست

من و جولانگه شیرین سواران بگذر ای ناصح
ز سامان باز ماند هر که خاک راه شبدیزست

فغانی در وطن هر دم گلی از گلشنی دارد
ولی مرغ دلش در صحبت یاران تبریزست
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۰۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۰۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.