هوش مصنوعی: شاعر در این متن از رنج‌ها و دردهای درونی خود سخن می‌گوید. او با وجود تلخی‌های زندگی و ناملایمات، همچنان تبسم بر لب دارد. از بی‌طاقتی خود می‌نالد و درخواست رحم می‌کند. همچنین به تأثیرات منفی ستارگان و افلاک اشاره می‌کند و از شیرینی و تلخی سخن می‌گوید. در نهایت، از بی‌پناهی و گمگشتگی در راه زندگی سخن می‌راند.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از مضامین مانند غم و اندوه و بی‌پناهی نیاز به بلوغ فکری برای درک بهتر دارد.

شمارهٔ ۱۰۶

رویم شکفته از سخن تلخ مردمست
زهرست در دهان و لبم در تبسمست

بیطاقتم چنانکه ندارم مجال صبر
رحمی، به دل درآی که جای ترحمست

سیاره ی زبون چکند فتنه مهر تست
در کار من گره نه از افلاک و انجمست

دانم حلاوت سخن پند گو ولی
آفت زبان ساقی شیرین تکلمست

خون می چکد ز اطلس سیما بی سپهر
بس رنگ بوالعجب که درین نیلگون حمست

با هر که تاختی سر و جان باخت در رهت
رخش ترا چه خون که نه در کاسه ی سمست

از هیچ رو نبرد فغانی رهی بدوست
خضر رهش شوید که در کار خود گمست
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۰۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۰۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.