هوش مصنوعی: این متن شعری عاشقانه و عرفانی است که در آن شاعر از عشق و محبت به معشوق الهی سخن می‌گوید. او از دل‌سوختگی، آرزوی وصال، و فداکاری در راه عشق می‌گوید و تأکید می‌کند که بدون عشق، زندگی ارزشی ندارد. همچنین، شاعر به زیبایی و لطافت معشوق اشاره می‌کند و از بی‌اعتنایی معشوق به عاشق شکوه می‌کند.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن‌ها نیاز به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد. همچنین، برخی از ابیات ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر پیچیده یا سنگین باشند.

شمارهٔ ۱۰۸

آتشکده دلی که درو منزل تو نیست
بتخانه کعبه یی که درو محمل تو نیست

مردن در آرزوی تو خوشتر ز عمر خضر
خود زنده نیست آنکه دلش مایل تو نیست

چون در میان گرمروان سر در آورد؟
پروانه یی که سوخته ی محفل تو نیست

معشوق را چه باک بود عاشقی بلاست
باری غبار کس بدل غافل تو نیست

یا رب دل رمیده ی من از کجا شنید
بوی محبتی که در آب و گل تو نیست

ایزد ترا بخوبترین صورتی نگاشت
ای گل چه نازکی که در آب و گل تو نیست

خواهی بمهر باش بما خواه کینه ورز
خود دانی و خدای کسی در دل تو نیست

بر دوش گلرخانست فغانی جنازه ات
این تربیت سزای تن بسمل تو نیست
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۰۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۰۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.