هوش مصنوعی:
این متن شعری است که از گذشت زمان و فرصتهای از دست رفته سخن میگوید. شاعر از دل شکسته، مستی و نشاط گذشته، و بیتوجهی به زندگی ابراز تأسف میکند. او احساس میکند که دیگر اهمیتی به بلندی یا پستی ندارد و تنها به دنبال آرامش است. متن همچنین به مفاهیمی مانند مرگ، عدم، و گذر زمان اشاره دارد.
رده سنی:
16+
متن شامل مفاهیم عمیق فلسفی مانند مرگ، گذر زمان و اندوه است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر نامفهوم یا سنگین باشد. همچنین، اشاره به مستی و شراب ممکن است برای گروههای سنی پایینتر مناسب نباشد.
شمارهٔ ۱۰۹
ای دل بیا که نوبت مستی گذشته است
وقت نشاط و باده پرستی گذشته است
از آب زندگی چه حکایت کند کسی
با دل شکسته یی که ز هستی گذشته است
خواهی بلند ساز مرا خواه پست کن
کار من از بلندی و پستی گذشته است
دارم چنان خیال که نشکسته یی دلم
ورهم شکست چون تو شکستی گذشته است
بنشین دمی و باقی عمرم عدم شمار
کاین یک دو لحظه تا تو نشستی گذشته است
هم در شرابخانه فغانی خراب به
کارش چو از خرابی و مستی گذشته است
وقت نشاط و باده پرستی گذشته است
از آب زندگی چه حکایت کند کسی
با دل شکسته یی که ز هستی گذشته است
خواهی بلند ساز مرا خواه پست کن
کار من از بلندی و پستی گذشته است
دارم چنان خیال که نشکسته یی دلم
ورهم شکست چون تو شکستی گذشته است
بنشین دمی و باقی عمرم عدم شمار
کاین یک دو لحظه تا تو نشستی گذشته است
هم در شرابخانه فغانی خراب به
کارش چو از خرابی و مستی گذشته است
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۰۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۱۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.