۱۲۲ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۱۱

تا کی بهانه ات بدل بت پرست ماست
ملزم شویم گر نظرت در شکست ماست

گردون که صبح و شام می از جام زر دهد
محتاج جرعه یی ز شراب الست ماست

هرچند ما گدا و بود مدعی غنی
چون بنگری هنوز نگاهش بدست ماست

آب حیات خواه که اینجا نزاع نیست
ور هست نیستی ز تمنای پست ماست

ساقی مدام باده باندازه می دهد
این بیخودی گناه دل زود مست ماست

در خاکدان دهر فغانی مکن قرار
زینجا فرارجو که نه جای نشست ماست
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۱۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۱۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.