هوش مصنوعی: این شعر از حافظ، تصاویری از تغییر فصل، نقد اجتماعی، عشق و تقدیر را با استفاده از استعاره‌های غنی و ارجاعات تاریخی و اساطیری بیان می‌کند. شاعر از ناپایداری جهان، ناتوانی انسان در برابر سرنوشت، و قدرت عشق سخن می‌گوید.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق فلسفی و عرفانی، استفاده از استعاره‌های پیچیده و ارجاعات تاریخی/اساطیری که برای درک کامل نیاز به بلوغ فکری و آگاهی فرهنگی دارد.

شمارهٔ ۱۱۴

باز نقاش خزان طرح دگرگون زده است
رنگها ریخته درهم که دم از خون زده است

صاحبان قلم انگشت گزیدند همه
زین رقمها که سر از خامه ی بیچون زده است

زهره آهنگ همه راهروان راست گرفت
داستان غلط ماست که وارون زده است

طبق زر نشود پی سپر تیر فلک
این همان سخت کمانیست که قارون زده است

نیست در دایره ی سطح فلک لفظ خبر
اهل همت قدم از دایره بیرون زده است

دور بادا خطر چشم بد از دختر رز
که چو خورشید سراپرده بگردون زده است

آنکه این نامه ی سربسته نوشست نخست
گرهی سخت بسر رشته ی مضمون زده است

ادب از باده مجویید که این لعل قبا
سنگ بر جام جم و خم فلاطون زده است

عشق در هر لب جو کوهکنی کرده هلاک
بهمان سنگ که بر کاسه ی مجنون زده است

ساقیا جام لبالب بفغانی پیما
که بفکر دهنت نکته ی موزون زده است
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۱۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۱۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.