۱۵۸ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۳۸

باز با مرغ سحر خوان غنچه عهد تازه بست
دفتر گلرا بعنوان وفا شیرازه بست

جذب آب و سبزه بیرون برد گلرویان شهر
محتسب هر چند از غیرت در دروازه بست

جوش مستان و خروش رود و گلبانگ هزار
زین نواها در هوا از شش جهت آوازه بست

اشتیاق باده چندان شد که هنگام صبوح
نرگس مخمور نتواند لب از خمیازه بست

طرح این مجلس برون ز اندازه ی وهمست و عقل
آفرین بر دانش استاد کاین اندازه بست

نازکان باغ را حاجت به رنگ و بو نبود
زین سبب در کاسه های لاله مشک و غازه بست

طبع موزون فغانی بین که در گلزار عشق
هر بهار از معنی رنگین چه نخل تازه بست
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۳۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۳۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.