هوش مصنوعی: این شعر از فغانی، شاعر فارسی، سرشار از مضامین عاشقانه، عرفانی و غم‌انگیز است. شاعر از دل‌های شکسته، عشق نافرجام، و رنج‌های عاشقانه سخن می‌گوید. همچنین، از مفاهیمی مانند جبروت عشق، تسلیم در برابر معشوق، و رنج‌های یعقوب و یوسف بهره می‌برد. تصاویر شعری مانند دود جگر، تار سیه، و بیابان عدم، فضایی غم‌آلود و عرفانی خلق می‌کنند.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عمیق عرفانی و عاشقانه است که ممکن است برای مخاطبان کم‌سن‌وسال قابل درک نباشد. همچنین، برخی تصاویر و مفاهیم مانند رنج و غم ممکن است برای کودکان نامناسب باشد. این شعر更适合 نوجوانان و بزرگسالانی که توانایی تحلیل مفاهیم پیچیده‌تر را دارند.

شمارهٔ ۱۴۰

دست اجلم بر دل ماتمزده ره بست
عود دلم از دود جگر تار سیه بست

منشور سرافرازی و گردنکشی او
تعویذ دل ماست که بر طرف کله بست

آه از دل آن مست که چون رخش بدر تاخت
اول گذر بادیه بر میر سپه بست

یوسف به بیابان عدم چون علم افراخت
خورشید سراپرده اش از پرده ی مه بست

دست از همه او برد که در معرکه ی عشق
از روی ارادت کمر خدمت شه بست

در بدرقه ی نور بصر دیده ی یعقوب
صد قافله ی نیل روان بر سر چه بست

هر طرح که در پرده ی دل حسن تو انداخت
صد صورت دلکش همه بر وجه شبه بست

هر دل که ز دار ستم حسن وفا جست
سودای خطا کرد و تمنای تبه بست

قطع نظر از شهر بتان کرد فغانی
بیرون شد و از دیر مغان بار گنه بست
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۳۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۴۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.