هوش مصنوعی: این متن شعری است که از درد فراق و عشق نافرجام سخن می‌گوید. شاعر از سوختن دل در غم دوری معشوق، گمگشتگی در جستجوی او، و ناتوانی در یافتن آرامش می‌نالد. همچنین، اشاره‌ای به عشق مجنون‌وار و شیفتگی به معشوقی دارد که دست‌نیافتنی به نظر می‌رسد.
رده سنی: 16+ متن حاوی مضامین عاطفی عمیق و غم‌انگیز است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر سنگین یا نامفهوم باشد. همچنین، درک کامل آن نیاز به آشنایی نسبی با ادبیات و مفاهیم عرفانی دارد.

شمارهٔ ۱۴۴

دل بیتو چنان سوخت که داغش نتوان یافت
در بزم تو دیگر بچراغش نتوان یافت

هر چند که گم گشته ی ما هست پری خوی
اما نه چنان هم که سراغش نتوان یافت

مجنون در مکتب خوبانست دل من
در خانقه و کنج فراغش نتوان یافت

دل شیفته ی شاهسواریست که هرگز
لهوش نتوان دیدن و لاغش نتوان یافت

محروم بماندیم درین بزم که ساقی
ترکیست که بویی ز ایاغش نتوان یافت

مرغی که سراسیمه ی دامست فغانی
در گرد گل و گوشه ی باغش نتوان یافت
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۴۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۴۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.