هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه از عشق نافرجام و درد دل شاعر در برابر معشوق سخن می‌گوید. شاعر از نگاه معشوق، تیرهای عشق، جنگ دل و دیده، و آتش عشق می‌گوید و احساساتی مانند درد، شوق، و ناامیدی را بیان می‌کند.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عمیق عاشقانه و احساساتی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌های پیچیده و زبان ادبی ممکن است برای سنین پایین مناسب نباشد.

شمارهٔ ۱۴۵

چشمم نظری در رخ آن دل گسل انداخت
درهم شد و تیرم بدل منفعل انداخت

جنگ من و معشوق چو جنگ دل و دیده ست
کو حمله بدل زد دل پر خون بگل انداخت

در جامه نمی گنجم ازین شوق که آن شمع
دستم بگریبان زد و آتش بدل انداخت

می خواست که سر رشته فرو ریزدم از هم
آتش شد و سوزم بدل مضمحل انداخت

یکبار نپرسید بغلتیدن چشمی
ما را که ز مژگان زدن متصل انداخت

هر بهله ی بلغار که در دست نگاریست
دستیست که سرپنجه ی ترک چگل انداخت

در آب و عرق از غضب یار فغانی
دل را چو گل نم زده خوار و خجل انداخت
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۴۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۴۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.