هوش مصنوعی:
شاعر در این متن از عشق و درد فراق مینویسد و از معشوقی به نام لیلی یاد میکند. او از اشکهای گلگون، تشنگی عشق، و حال درونی خود سخن میگوید. همچنین، از جلوههای زیبایی معشوق و تأثیر آن بر جان خود صحبت میکند. در نهایت، شاعر به جایگاه ویژهای که در میخانه و دیر مغان دارد، اشاره میکند.
رده سنی:
16+
متن دارای مضامین عاشقانه و احساسی عمیق است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعارهها و اصطلاحات ادبی ممکن است نیاز به سطحی از بلوغ فکری و ادبی داشته باشد.
شمارهٔ ۱۴۸
باده در جامت مدام از اشک گلگون منست
غنچه ی لعل تو گویا تشنه ی خون منست
خرم آن محفل که عمدا گویم از لیلی سخن
هر که پرسد حال من گویی که مجنون منست
چهره ی زردم نموداریست از خون جگر
صورت حال درون عنوان بیرون منست
سایه ی اقبال و تشریف همای وصل تو
آفتاب طالع و بخت همایون منست
جلوه ی حسنت دهد آیینه ی جانرا صفا
دیدن رویت جلای طبع موزون منست
ساکن میخانه را بزم فریدون نیست جای
گوشه ی دیر مغان بزم فریدون منست
چون فغانی از سواد خامه سحر انگیختم
وصف زلفت در غزل طومار افسون منست
غنچه ی لعل تو گویا تشنه ی خون منست
خرم آن محفل که عمدا گویم از لیلی سخن
هر که پرسد حال من گویی که مجنون منست
چهره ی زردم نموداریست از خون جگر
صورت حال درون عنوان بیرون منست
سایه ی اقبال و تشریف همای وصل تو
آفتاب طالع و بخت همایون منست
جلوه ی حسنت دهد آیینه ی جانرا صفا
دیدن رویت جلای طبع موزون منست
ساکن میخانه را بزم فریدون نیست جای
گوشه ی دیر مغان بزم فریدون منست
چون فغانی از سواد خامه سحر انگیختم
وصف زلفت در غزل طومار افسون منست
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۴۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۴۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.