۱۴۲ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۵۲

خوبی همین کرشمه و ناز و خرام نیست
بسیار شیوه هست بتان را که نام نیست

کامی ندید از تو دل نامراد من
جایی که نامرادی عشقست کام نیست

ماییم و آه نیمشب و ناله ی سحر
اهل فراق را طلب صبح و شام نیست

گاهی صبا ببوی تو جان بخشدم ولی
افسوس کاین نسیم عنایت مدام نیست

هر جا که هست جای تو در چشم روشنست
بنشین که آفتاب بدین احترام نیست

ناصح مگوی پند که گفتار تلخ تو
چون گفتگوی ساقی شیرین کلام نیست

مستان اگر کنند فغانی بتوبه میل
پیری باعتقاد به از پیر جام نیست
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۵۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۵۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.